شب سردي است و من افسرده/
راه دوري ست و پايي خسته/

تيرگي هست و چراغي مرده/

ميكنم،تنها،ازجاده عبور/

دورماندند زمن آدم ها/

سايه اي از سره ديوار گذشت/

غمي افزود مرا بر غمها/

فكرتاريكي و اين ويراني/

بي خبرآمد تا با دل من/

قصه ها سازكند پنهاني/

نيست رنگي كه بگويد بامن/

اندكي صبر،سحر نزديك است/

هر دم اين بانگ برآرم از دل/

واي،اين شب چقدر تاريك است/

خنده اي كو كه به دل أنگيزم؟/

قطره اي كو كه به دريا ريزم؟/

صخره اي كو كه بدان آويزم؟/

مثل اين است كه شب نمناك است/

ديگران را همه غم هست به دل/

غم من،ليك،غمي غمناك است/
8 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/12/03 - 23:43
دیدگاه
sofiya

1392/12/3 - 23:45